از شيشه هاي ساده ي نيلي بلورتر


از ظرف هاي نشكن چيني جسورتر


يك چهره ي مجسّم عاشق درون دل


از پيش چشم تشنه ي آيينه دورتر


آري كتاب عاشقي ام را نوشته ام


چندين هزار مرتبه حتي قطورتر


با ديدنم تو باز پريشان شدي ولي


مثل هميشه خاطر من جمع و جورتر


من يك تنور داغ كه آتش دريدم و ...


اما هميشه سينه ي دنيا تنورتر